![]() |
3 آتش عشق 4 |
![]() |
¤ نویسنده: صالح روستایی
داریوش اقبالی در 15 بهمن 1329 (4 فوریه 1951) در تهران به دنیا آمد. پدرش محمود اقبالی از ملاکان آذربایجان بود. او دوران کودکی خود را در شهر میانه، زادگاه پدر و مادرش گذراند
و اولین بار صحنه را در 9 سالگی، در مدرسه شهرآرا تجربه کرد
او در سال 1349 بصورت حرفه ای وارد دنیای موسیقی گردید. اشعار شاعران کلاسیک چون حافظ و مولوی، و آثار بزرگان ترانه در موسیقی او جایگاه ویژه ای دارند. آمیزش انتخاب او در کلام و موسیقی، و آثاری که از ساخته های اوست، باعث و بانی رابطه ای ژرف میان داریوش و دوستدارانش گردیده
در کارنامه هنری 36 ساله او بیش از 200 ترانه ثبت شده، و ایفای نقش در دو فیلم "یاران" و "فریاد زیر آب" تجربه سینمایی او می باشد
جهان عرب با سبک غنی او آشناست، از این رو جایزه افتخاری فستیوال ویدئو کلیپ در بحرین به او اهدا گردید
از سال 2000 داریوش دامنه فعالیت های خود را وسیعتر نمود و به حمایت از هموطنان دردمندش، که از بیماری اعتیاد رنج می برند، سازمان مرکز بهبودی ایرانیان را همراه یاران دیگرش تاسیس نمود
¤ نویسنده: صالح روستایی
¤ نویسنده: صالح روستایی
عارف، خواننده سرشناس موزیک پاپ ایرانی را می توان خواننده دوران رمانتیک این گونه موسیقی در ایران دانست
دورانی که به ابتکار چند آهنگساز، موزیک های روز فرنگی با تم های ایرانی و ترانه های عاشقانه در کنار هم قرار گرفتند و به موزیک پاپ وطنی که در آن هنگام به اشتباه جاز نامیده می شد هویت خاصی دادند. عارف از جمله خوانندگان آن عصر است که کار خود را در سن ?? سالگی به همراه نارملا آغاز کرد
او این روند را مدت کوتاهی به همراه خوانندگان دیگری مانند دلکش، پوران، هایده و... ادامه داد. اگر چه عارف برای مخاطبانش با سلطان قلب ها شناخته می شود اما از او ترانه های بسیاری به یادگار مانده است. ترانه هایی همچون دریاچه نور، بید مجنون، حالا خیلی دیره، ای خدا، غلام ژاندارم و
او در اواسط دهه ?? خورشیدی به همراه گوگوش در یک نظر سنجی گسترده از سوی مجله جوانان امروز به عنوان برترین خواننده موزیک پاپ ایرانی شناخته شد
¤ نویسنده: صالح روستایی
در روز 21 آوریل یا اول اردیبهشت پسری در مجیدیه تهران به دنیا آمد.پسری ارمنی در خانواده ای دوست داشتنی.خانواه ای با 3 خواهر و 4 برادر.نام اصلی او آندرانیک مددیان بود از همان بچگی نبوغ موسیقی در این کودک بازیگوش و شیطون معلوم بود روزها گذشت و او در خانواده ای دوست داشتنی و علاقه مند به موسیقی رشد کرد و بزرگ و بزرگتر شد
مانند پدر علاقمند به موسیقی بودو برای خودش رویای زیبایی ساخته بود.بالاخره هم به آرزویش رسید.اولین گیتارش را در 14 سالگی با چوب ساخت.به گفته خودش صداهای عجیب و غریب از آن در می آمد.پسر خاله های او یک گروه موسیقی تشکیل داده بودند.و از آندرانیک هم دعوت کرده بودند با آنها همکاری کنند. او در آن گروه شروع به گیتارزدن کرد.در بعضی وقتها هم قطعاتی به زبان انگلیسی اجرا میکرد.آنقدر در کارش پیشرفت کرده بود که قطعاتی را در محضر شاه اجرا کرد روزها گذشت و او تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به آمریکا برود.و واردکالج موسیقی شد.رشته ای که آرزویش را داشت
کم کم کارش را شروع کرد و اولین جایی که کارش را شروع کرد کاباره تهران لس آنجلس بود.از فردی که در زندگی او تآثیر زیادی گذاشت و در حقیقت راه را برای او باز کرد ودستش را گرفت میتوان شهرام شب پره را نا مبرد.او استعداد آندرانیک را دیده بود از او دعوت کرده بود به عنوان صدای دوم برای او بخواند
به گفته خود او دوران دانشگاه سخت ترین دوران زندگیش بود.تا حدی که فقط برای یک وعده غذا پول داشت.ولی هر چه بود گذشت او همه چیز را تحمل کرد.روزی به او گفتند یک خواننده ای هست که سبکش به کار تو خیلی می خورد. می توانید یک گروه موسیقی خوب دو نفره تشکیل دهید.او کوروس بودکه بعدها با هم بهترین گروه دو نفره را تشکیل دادند.به کوروس هم همین را گفته بودند.و دست روزگار این دو را با هم آشنا کرد و یکی از پر طرفدارترین وجنجالی ترین گروه موسیقی دو نفره بعد از انقلاب را تشکیل دادند.اولین آلبومی که از این دو به جا مانده خواستگاری بود.با شعری زیبا و قوی از ژاکلین ویگن به نام خواستگاری.که نام آلبوم را هم به نام همان شعر گذاشتند.این اولین کار آنها با ژاکلین بودکه با استقبالی بی نظیر روبه رو شد
در یکی از کنسرت های آنها دختری بود که آندرانیک را خیلی دوست داشت و شب کنسرت او را اندی صدا زدکه این شد دیگر همه او را با نام اندی صدا میزدند دومین آلبوم آنها پرواز بود.و باز هم با شعرهای زیبای ژاکلین آهنگ چی میشد ,تپلی,ما همه ایرانی هستیم به قدری گل کرد که روز به روز بر محبوبیت آن دو افزود.آهنگ ما همه ایرانی هستیم هنوز که هنوز در اکثر کنسرتها اجرا میشود.در این آلبوم اندی و کوروس با فردی آشنا شدند که در زندگی هنری آن دو و به خصوص اندی تآثیر فراوانی گذاشت. او علیرضا امیر قاسمی بود.و به قول خود اندی: علی گوش سوم من هست
¤ نویسنده: صالح روستایی